گفتم : آخهسید اولاد پیغمبرمن اومدمتو مرهم درد م بشی..... شدی ملک الموتم ..... میخوایسرموبه باد بدی ؟..........
هنوز میخندید.... گفت : مگهچیکار کردم.یه شعر در گوشت خوندم. ..... بدخوندم ........... میخوای یکیدیگه بخونم برات ...... بعدهم بدون معطلی شروع کرد بهخوندن ......
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه زلف تو گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست **
مایوسانه گفتم :سید تورو خدا .....
با دستش سرش رو خاروند و گفت : خرج داره
گفتم : ای بی معرفت باج گیر .....
دستش رورویگوشش گذاشت و شروعکرد بهخوندن: نگارمن که .........
گفتم : باشهنعنتی میدمهر چی بخوای میدم.
خنده پیروز مندانه ای کرد وگفت:آهان...... حالا شدی اربابسخاوتمندخودمون ........ ما هم غلام اخلاق مشتی ات
گفتم : چیکار کنم ؟ گفت چیرو ؟ باج و می گی؟..........
گفتم :اه .....نه ....... گلوم رو
بازم سرش رو خواروند وگفت: گلوترو ...... خب معلوم] برو نشون دکتر مفید بده ببینه چی شده ......
گفتم:سید ........
سیبلشرو دستی کشید وگفت : خرج داره .....
کلافه جواب داد :گفتم که میدم ........
گفت :نه اینفرق می کنه...... اون حق السکوت بود ........... اینبابت اینهکه برات راهکارپیداکنم.
گفتم : سیدقدیما اینجورینبودی .
گفت: جون ارباب خرج ها رفته بالا ، درآمد ها اومده پایین .
غروغر کنانگفتم : باشه .پرید ماچم کرد وگفت : نه مثه اینکه راستی راستی بدجوری گلوتگیر کرده.........
خودم مخلصتم ارباب جون....... داشتم سر بسرت میذاشتم ..... میخواسنم ببینم راستی راستی گیر کرده یا نه .........
دستش رو گرفتم وگفتم : سید به جده ا ت فاطمه زهرا اسیر شدم. ....اسیر اون دو تا چشم زیبا
چهره اش عوض شد وگفت: نگران نباش ارباب همه چیز رو بسپار به من ...... خودم درستش می کنم ........ مگه سید مرده تو اینجوری دست و پا بزنی .....کمی فکرکرد و گفت : اول باید بفهمیم نظرخودش چیه ؟ ......
گفتم آره این مهم ترین مسئله اس ........اما اگر .........
سید پرسید اگر چی؟ .....
گفتم : اگر نخواد ......
گفت : به دلت بد نیار ......... بذار ببینم چیکارمی تونم بکنم
فعلا" طرفای ظهر که مدرسه شون تعطیل میشه میریمدور و برمدرسهشون ........ خودت رو نشونش بده ببینیم عکس العملش چیه ؟ .......... بعد بهت میگم چیکار می کنیم.
سهچهارساعت کشدار وسخت رو پشت سرگذاشتیم. بالاخره صدای زنگ و هیاهوی در هم پیچیده دختراخبراز تعطیل شدن مدرسه می داد . سید منو جای مناسبی که محل عبور ملیحه بود گذاشت و برای زیر نظرگرفتن ماخودش رو به یک نقطه که دیده نشه رسوند.
دست و پاموگم کرده بودم .چند بار تصمیمگرفتم بدوم و به سرعت ازاونجا دور شم. اما پاهام به زمین چسبیده بود و نمیتونستم تکون بخورم. ....فشارخونم بالا و پایین میرفت گاهی یخ می کردم و گاهی از حرارت درونی عرق از سر و صورتم جاری می شد. یک مرتبه حس کردم. قلبم توی سینه از ضربان افتاد ...... خودش بودملیحهدرست روبروم. سلام کرد ... نتونستم درست جوابش روبدم.........
متوجه وضعیت اسفبارم شد..... واسه همین بدادم رسید وگفت : آقا نوید این مال شماست..... یک پاکت را از کیفش درآورد و داد دستم ..... توی خونه مونده بود.... براتون آوردمش .....
با دست لرزون پاکت رو ازش گرفتم و تشکر کردم.فوری گذاشتمشتوی جیبم ...... یکم دلم قرص شده بود.....گفتم : ببخشید.....شما ازکجا میدونستید کهمن رو امروز می بینید که برام اینو رو آوردید........
گفت: مطمئن بودم امروز اینجا می بینمتون .....
گفتم : آخه ازکجا اینقدرمطمئن بودید .
گفت : یه نیگاه به چشماتون بندازین توی آینه ، ....... می فهمید .......... به امید دیدار........
این رو گفت ورفت ...........
هنوزم جفت پاهام به زمین چسبیده بود و تاب و توان حرکت نداشتم .......انگار توی کله ام خالیه خالیه .........یک توپ گنده پر از هوا .....
سید خودش رو به من رسوند ودستمن رو گرفت وکشون کشون ازصحنهدور کرد ........ بعد ازخوردن یک لیوان شربت خاکشیر ..... تازهیواش یواش داشتمخودم روپیدا می کردم .... سید هم داشتشونه هام رو ماساژ می داد .وقتی دید حالم جا اومده گفت : چی شد ؟ ......... چی گفتی ؟ ........ چی شنفتی .......
یه چیزایی بی ربط سرهم کردم و بهش گفتم. .....که راستش نه ازسرعمد .....بلکه ازمنگی بود ....
ولی بعداخدار را برای گفتن اون خذبلات شکرکردم..... چون اون اصلا متوجه پاکتی که ملیحه به من داد نشده بود و درست هم نبود بفهمه......پس باهزار زحمت سوار آزانسی که سیدخبر کرده بود شدم و خودم را به خونه رسوندم .......بازهم از خوششانسی مامان خونه نبود .... یه راست رفتم به اتاقم و پس ازدرآوردن لباسها کراست رفتم به حموم و شیر آبرو توی وان باز کردم و ..... توش خزیدم ......
این وبلاگ کشکولی بزرگ است ، که همه آثار خود را در آن ریخته ام .
و به همین جهت بسیار شلوغ و پر هرج و مرج است.
به همین دلیل تعدادی وبلاگ تخصصی و موضوعی ایجاد کردم. که لینک شان را خواهم گذاشت.