نوشتن این رمان را در سال 1384 درست بعد از پایان رمان قصه عشق ( می بینمت که تماشا نشسته ای مرا ) آغاز نمودم. اما در پایان فصل ششم متاسفانه نوشتن آن متوقف شد .
هنوز هم از نظر ذهنی قادر به نوشتن ادامه آن نیستم. لذا از شما می خواهم که در ذهن خود برای آن پایانی بنویسید و اگر این کار را انجام دادید . خوشحال می شوم نوشته شما را بخوانم.
شاگرد : استاد من گفتگوی شما رو با دوست فیلسوفتون خوندم ، ولی راستش چیزی سر در نیآوردم. آخه بحث های فلسفی خیلی سنگین و گیج کننده هستن و من تا حالا هیچ علاقه ای به این مباحث نداشتم .در عوض عاشق بحث های روانشناسی هستم .
استاد : فلسفه برعکس آنچه وانمود می شه خیلی سنگین و گیج کننده نیست ، شما از فلسفه گیج می شوید ، چون فلسفه به درستی برای شما تعریف نشده ، منظورمن از فلسفه شناخت مکاتب فکری فلسفی نیست ، آنچه شما ازش می ترسید وخسته تان می کند مکاتب فلسفی است نه خود مفاهیم فلسفی.
شما برای نتیجه گیری صحیح درهمه امور از وقایع و وضعیت های مختلف . لازم است فلسفه بدانی ، البته نه بشکل کلاسیک و آکادمیک اون ، درحقیقت باید یک پنجره داشته باشی که از فلسفه ساخته شده و به تو امکان بده جهان را درشکل های مختلف آن ببینی ، هیچ علم تجربی نمی تواند این کار را به این خوبی انجام دهد ، تصویری که برای من آوردی ، از پنجره ای گرفته شده که ساخته شده ازفلسفه هست ، این عکس بیشتر یک عکس فلسفی است تا هنری متوجه شدی؟
ابتدای آشنایی ما باهم ، شما من را یک بازرگان می دیدید ، بعد شدم یک هنرمند ، سپس یک جامعه شناس و روانشناس اما درحقیقت من بیشتر یک فیلسوف هستم تا همه آن گزینه های قبلی ،
شاگرد : آره شاید همین باشه. ولی تعریف شما از خود فلسفه چیه؟چطور باید فلسفه رو یاد بگیریم و دیدی فلسفی داشته باشیم؟
استاد : اصل کلمه فسفه یونانی و مرکب از دو جزء است : فیلوسس ۞ به معنی دوست و دوستدار و سوفیا ۞ به معنی حکمت . علم به حقایق موجودات به اندازه ٔ توانایی بشر. دوستدار حکمت، حکمت از تفکر و تعمق و دید (زاویه دید ناشی میشه . ) ............ فلسفه یعنی درست ببین ، با دقت ببین ، از زوایای متفاوت ببین ، همین ،........... به همین سادگی، .......... البته متدیشن داره ............... یعنی شیوه نامه ............
زمانی که بیدار شدین و فهمیدین اون فقط یک خواب بوده نه حقیقت .......... چه احساسی داشتین؟ .......اگر به شما بگم همین الان ، ....... هر آنچه بین من و شما می گذره یک خوابه ............... چه فکر می کنین ؟ ........... .....آیا پذیرفتنی هست؟............... آیا می تونه اینگونه باشه؟
حالا اگه بگم همه این ماجرا ها درخواب من درحال وقوع ِ؛ می پذیرید ؟ یعنی این خوابی است که من می بینم ...... نه شما؟
و بر عکس ممکن است اینجوری باشه ؟ که من درخواب شما هستم و کسی که خواب می بین] ....... شما هستین نه من.
آیا باور می کنین ممکنه ما هر دو درخواب شخص سومی باشیم؟ و او داره این صحنه ها را خواب می بینه؟
و آیا تا بحال خواب دیدین که خوابین ؟ و بیدارشدین ، زندگی رو بازی کردین ..... اما لحظاتی بعد متوجه شدین خواب دیدین در خواب که بیدارشدین ؟
به زبان ساده تر آیا تا حالا توخواب خواب خواب دیدن ، دیدین؟
آیا تا بحال دربیداری با صحنه هایی مواجه شدین ، که صد درصد نه ..... هزاردرصد مطمئنین قبلا اونو به همان شکل زندگی کردین ؟ ................. همه اینا می دونین چه معنی می ده؟
مغزو ذهن انسان یکی از پیچیده ترین و شگفت انگیزترین پدیده های خلقت است . انسان با استفاده ازاین امکان قادربه خلق ،پرورش و گسترش ایده ها واندیشه های نو و گوناگون است .....
مغز با استفاده از ابزار پیچیده تعبیه شده دربدن قادراست . دنیا های شگفت انگیزی را خلق کند...ممکن است این جهان های خلق شده کاملا ذهنی ومجازی باشند که نتیجه اش می شود رویا، ایده آل و درام .
.... و یا شکل فیزیکی وحقیقت به خود بگیرد که می شود ابداع ، اختراع و کشف آنچه امروز ما به نام ایزار و تکنولوژی می شناسیم .
پدیده بینابینی این قدرت را درآثارنوابغی چون ژول ورن وایزاک آسیموف به روشنی میتوان یافت که حلقه الوصل دو خصلت فوق الذکر هستند.اندیشه های خلق شده توسط این دوبه شکل برجسته و هزاران اندیشمند دیگرچون این دو باعث جنبش ذهنی درتکنسین ها شده و دیر یا زود ماهیت فیزیکی و حقیقی به خود می گیرد.
از این مقدمه که بگذریم درحوزه درام ، چشم ، گوش با تحریک نور وصدا درانسان تاثیر بسزایی داشته و میتواندکسی راکه درمعرض آن قرارگرفته به واکنش وادارد .
همه ما بر روی کره زمین زندگی می کنیم. ما و همه موجودات زنده و ظاهرا" غیر زنده بر روی سطح این کره سنگی مستقرهستیم . شاید برایتان جالب باشد ، بدانید درکره زمین هم که توسط حباب هوایی محصورشده حدودا" همان نسبت 13 درصد توسط موجودات و جمادات احاطه شده. و حدود 85 درصد آن فضای به ظاهر خالیست چرا ؟ توضیح خواهم داد :
جو زمین مجموعهای از گازها است که سیاره زمین را به نیروی جاذبه احاطه کردهاند. که این گازها بوسیلهٔ جاذبهزمین نگهداشته شدهاند.
مرز دقیقی بین لایههای جو وجود ندارد ولی جو به سرعت با افزایش ارتفاع رقیق میشود و هیچ مرز مشخصی بین جو و فضای خارج از جو وجود ندارد. ۷۵ در صد از جو زمین تا ارتفاع ۱۱ کیلومتر از سطح سیاره وجود دارد. در ایالات متحده کسانی که به بالای ۸۰ کیلومتر سفر کنند فضانورد شناخته میشوند. ارتفاع ۱۲۰ کیلومتر جایی است که تاثیر قابل توجهی هنگام ورود به آن میگذارد.همچنین ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری به عنوان مرز بین اتمسفر و فضا به طور مکرر استفاده میشود.
هنوز قصد ندارم وارد بحث اصلی جهان تاریک و اثبات تقدم اون بر جهان مرئی و بیگ بنگ بشم بلکه
می خوام توجه تون روبه برخی مسائل حاشیه ای جلب کنم.
بعنوان اولین نکته می خوام با مثالهایی ساده به تعریفی ابتدایی و قابل درک ازجهان تاریک وحجم اون برسیم .
بعنوان مثال اول : اتاق نشیمن یا هال خانه خود را درنظر بگیرید.این اتاق شما دارای یک طول ، عرض و ارتفاع است. که حجم آن رامعین می کند . حجم به معنی میزان ظرفیت و گنجایش درونی آنشما برای استفاده بهینه ازاین اتاق ، مبلمان وتجهیزاتی را درفضای حجمی آن قرار میدهید ...... مانند مبلمان ، فرش ، تلویزیون، میز نهارخوری ، میز تلفن ، تعدادی گیاه آپارتمانی و .............
تا کنون به این اندیشیده اید که همه آنچه دراین اتاق چیده شده ؛ چه حجمی ازاین اتاق را پر نموده و چه حجمی از فضای این اتاق خالی است ؟ آیا اگر این فضای خالی وجود نداشته باشد اصولا" می توان دراین اتاق زندگی کرد. کمی عقب تر برویم . اگر چنین فضایی کلا" خالی وجود نداشته باشد . اساسا می توان وسایل مورد استفاده در اتاق را درونش قرار داد ؟ لازمۀ مبله کردن این اتاق وجود خود آن حجم خالیست . اگر این حجم خالی اولیه وجود نداشته باشد . اساسا" اتاق نشیمنی شکل نمی گیرد. جالب است بدانید، برای استفاده مناسب از چنین اتاقی شما تنها بین 5 تا 15 درصد فضای آن را پر واشغال می کنید و همیشه حداقل 83 درصدآن خالیست . اکنون نگاهی به فضای اتاق نشیمن خود بیاندازید ....... بسادگی متوجه منظورمن خواهید شد .
این وبلاگ کشکولی بزرگ است ، که همه آثار خود را در آن ریخته ام .
و به همین جهت بسیار شلوغ و پر هرج و مرج است.
به همین دلیل تعدادی وبلاگ تخصصی و موضوعی ایجاد کردم. که لینک شان را خواهم گذاشت.